قرینه در کار خدا

شهادت بی بی دو عالم ,حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را خدمت امام عصر ( عج ) و شما عزيزان تسليت عرض مي نمايم.
 
 
 
 
... یادم باشد که زنده ام و من اشرف مخلوقات ...

و سلام نام خداست...

خدا عجیب علاقه دارد وقتی یک چیزی را خلق می کند یک عالمه قرینه توی آن به کار ببرد.

همین صورت خودمان.

توی آینه دقت کرده اید؟

یک ابرو این طرف، یکی آن طرف

یک چشم این طرف، یکی آن طرف

یک گوش این طرف، یکی آن طرف

دهان و بینی هم وسط.

.

توی دنیا چند تا برگ وجود داشته باشد خوب است؟

اصلا نمی شود شمرد.

حالا خدا این برگ ها را برداشته یکی یکی وسط همه ی شان یک خط کشیده؛ بعد دوباره این طرف و آن طرف همین خطی که کشیده یک عالمه خط دیگر کشیده که با هم قرینه اند و...

.

از تقارن ها که بگذریم؛ تناسب ها هم برای خودشان عالمی دارند.

شاید بعدا از تناسب ها هم چیزی نوشتم.

اگر از دیدن کسی یا منظره ای یا چیزی لذت می بریم به خاطر همین تقارن ها و تناسب هاست.

.

حالا فکر کن خدا بخواهد عزیزترین و زیباترین مخلوقات خودش را نقاشی کند.

خوش به حال آنهایی که دیده اند. ما فقط اسم هایشان را دیده ایم. خدا حتی با اسم های آنها هم قدرت نمایی کرده.

محمد علی فاطمه حسن حسین

یک اسم را گذاشته وسط و این طرف و آن طرفش دوتا اسم گذاشته

دوتای سمت راست را که می شناسی؟ با هم برادرند

دوتای سمت چپ را هم که می شناسی؟ با هم برادرند

اسمی که وسط است، پنج حرفی است

از برادرهای سمت راست یکی چهار حرفی است و یکی سه حرفی

از برادرهای سمت چپ هم یکی چهار حرفی است و یکی سه حرفی

حالا یک اسم پنج حرفی داریم که یک اسم سه حرفی این طرفش هست (علی) و یک اسم سه حرفی آن طرفش (حسن).

دوباره این طرف ترش یک اسم چهار حرفی است (محمد) و آن طرف ترش هم یک اسم چهار حرفی (حسین)

سمت راست اسم مادرمان مجموعا هفت حرف هست و سمت چپش هم هفت حرف.

این هفت حرف با آن هفت حرف می شوند چهارده حرف.

انگار خودش توی این چهارده حرف، هم هست و هم نیست.

حالا آن چهارده حرف با پنج حرفی که باقی مانده با هم می شوند نوزده حرف.

.

نوزده هم که می دانید برای خودش اسراری دارد.

من که سر در نمی آورم ولی در مورد این عدد بزرگانی مثل علامه ی حسن زاده صدها صفحه و حتی بیشتر قلم زده اند.

همین بس که نوزده، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است...

ب س م ا ل ل ه ا ل ر ح م ن ا ل ر ح ی م

م ح م د ع ل ی ف ا ط م ه ح س ن ح س ی ن

وقتی خدا بخواهد با زیباترین تقارن عالم جانسوزترین روضه ی عالم را به تصویر بکشد این طوری می شود:

محمد علی فاطمه حسن حسین

یک خانم...

دوتا مرد این طرف

دوتا مرد آن طرف...

متن سنگ گور تنی چند از بزرگان ایران زمین

متن سنگ قبر پروین اعتصامی
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است


متن سنگ قبر فروغ فرخزاد
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
واز نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من م
ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه
که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم


متن سنگ قبر کوروش بزرگ
ای انسان هر که باشی واز هر جا که بیایی
میدانم خواهی آمد
من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم
بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر


متن سنگ قبر فریدون مشیری
سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین
گر مرا می جویی
سبزه ها را دریاب با درختان بنشین


متن سنگ قبر بابک بیات
سکوت سرشار از ناگفته هاست


متن سنگ قبر خسرو شکیبایی
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شدوآتش به همه عالم زد


متن سنگ قبر حافظ
بر سر تربت ما چون گذری همتی خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود


متن سنگ قبر شاپور
قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست......


متن سنگ قبر سهراب سپهری
به سراغ من اگر می آیید
نرم وآهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من


متن سنگ قبر منوچهر نوذری
زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی

قول بده نخندی

بیائیم نخندیم . . .

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب

نخند

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.

نخند

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.

نخند

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.

نخند

به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس ،

به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،


به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی،

نخند

نخند ، دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند

آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بارمی برند،

بی خوابی می کشند،


کهنه می پوشند،

جارمی زنند

سرما و گرما می کشند،

وگاهی خجالت هم می کشند،.......خیلی ساده

آخرین تصویر از دنیا

خدایا ( نوشته ای از دکتر علی شریعتی )

خدایا !

به من توفیق تلاش در شکست

صبر در نومیدی

رفتن بی همراه

کار بی پاداش

فداکاری در سکوت

دین بی دنیا

عظمت بی نام

خدمت بی نان

ایمان بی ریا

خوبی بی نمود

عشق بی هوس

تنهایی در انبوه جمعیت

و دوست داشتن بدون آنکه دوست بداند

روزی کن !

آمین یا رب العالمین

To all my lovely friends

1-   دوستهای شاد و خوش و خرم و سر حالت  رو برای خودت نگه دار!
آدمهای بی حس و حال تو رو هم بی حال می کنن

2-   دائم در حال یادگیری باش!
سعی کن بیشتر راجع به کامپيوتر، کارهای دستی، باغبانی و خلاصه هرچی که فکرمیکنی یاد بگیری
هیچوقت نگذار مغزت بی کار بمونه
"مغز بیکار پاتوق شیطانه"
این شیطان هم اسمش آلزایمر ِ
 
 
3-   از چیزهای ساده، لـــذت ببر
 
 
4-   اغلب بخنـــــد، خنده­های طولانی
اونقدر بخند که نفست بند بیاد
اگه دوستی داری که خیلی باهاش می خندی، پس خیلی باهاش وقت بگذرون
 
 
5-   گاهی اوقات كمي هم اشک بریز
سختی کشیدن هست، غمگین بودن هست، اما ادامــه بده
تنها کسی که تمام طول زندگیمون کنار ماست، خود مــا هستیم
پس تا وقتی که زنده­هستي زندگی کن
 
 
6-   دور و اطرافت رو با آدمها و چیزهایی پُرکن که دوستشون داری
با د وستها و فامیل، با یادگاری­هات، موسیقی، گل و گیاه و خلاصه هرچیزی كه باعث خوشحالي­ات ميشوند.
خوب حالا خونه­ات پناهگاه و محل آرامشت شد؟
 
بگو ببینم، رابطه­ات با خدا چطوره؟
 
 
7-   سلامتیت رو جشن بگیر و بهش اهمیت بده!
اگر سالمی، سعی کن این وضعیت رو حفظ کنی
اگر وضعت متغیره، سعی کن متعادلش کنی و حالت رو بهتر کنی
اگر هم فکر می کنی تنهایی از پسش بر نمی آیی،از یک نفر کمک بگیر
 
 
8-   به سمت ناراحتی­هات سفر نکن!
برو به یک مرکز خرید، برو به یك محله دیگر، حتی برو یه کشور دیگر
اما هیچ وقت جایی نرو که باعث سرافکندگی و احساس گناهت بشه
 
 
9-   از هر فرصتی که داری استفاده کن و به همه کسانی که دوستشون داری، عشقت رو نشون بده
 
 
 
 

بهشت و جهنم

یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه‌ای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می‌آمدند. آنها در دست خود قاشق‌هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته‌ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می‌توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته‌ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی‌توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند…
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل
اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق‌های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می‌گفتند و می‌خندیدند. مرد روحانی گفت: نمی‌فهمم!
خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می‌بینی؟ اینها یاد گرفته‌اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم‌های طمع کار تنها به خودشان فکر می‌کنند!

((تخمین زده شده که ۹۳% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن ۷% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر ۷% ارسال کنید..
من جزء آن ۷% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما تقسیم کنم))

منبع:http://shalrud.blogfa.com

حقیقت حضور

با تو هستم     بی تو مرگم     با تو عشقم     بی تو....

سپیده ام جاوید بمان

طلوع کن

بتاب چون مادرت خورشید

و چون من

من از تو جان میگیرد

من از تو خواهد ماند  بیا ! بیا و بمان.....

بمان که در مرگم بی تو...

حضورم مرا با بودنت حضور کن!

که نبودم نیز بی تو نبود نیست!

ای حقیقت حضور من طلوع کن 

""محمدپور""

هفت سین دکتر حسابی

نوشته زیبایی بود اما بخاطره اینکه از واقعی بودنش مطمئن نیستم حذف کردم