سال های حرام

 

در قبایل عرب همواره جنگ بوده، اما مکه «زمین حرام» بود و سه ماه

 رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم«زمان حرام»یعنی که در آن جنگ

 حرام است. دو قبیله که با هم می جنگیدند، تا وارد ماه حرام می شدند،

جنگ را موقتا تعطیل می کردند، اما برای آن که اعلام کنند که: در حال

 جنگند و این آرامش از سازش نیست، ماه حرام رسیده است و چون بگذرد،

 جنگ ادامه خواهد یافت، سنت بود که بر قبه خیمه فرمانده قبیله، پرچم

سرخی بر می افراشتند تا دوستان،دشمنان و مردم همه بدانند که جنگ

پایان نیافته است. آنها که به کربلا می روند، می بینند که جنگ با پیروزی

 یزید پایان گرفته و بر صحنه جنگ، آرامش مرگ سایه افکنده است.

 اما می بینید که بر قبه آرامگاه حسین، پرچم سرخی در اهتزاز است.

بگذار این «سالهای حرام» بگذرد!

(دکتر علی شریعتی)

با یه شعر از حافظ سلام

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست

همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها

مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت

ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل

تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس

پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

حافظا روز اجل گر به کف آری جامی

یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت

 "حافظ"

معنای سجده

 

خدایا مرا از خاک آفریدی

و چون سر از سجده برداری بدین معناست که مرا از آن برانگیختی

و چون مجددأ سر به سجده نهی یعنی اینکه دوباره مرا به زمین باز خواهی گرداند

و سر بر داشتن از سجده دوم یعنی اینکه مرا مجددأ  از زمین برمی انگیزی

امام علی (ع)

 

بخشش

 

به دریا دل زدم شاید بتونم در تو دریا شم

همه دنیا رو بخشیدم که قده بخششت باشم


التماس دعا

 

عشق

   
 

ایمان بی عشق اسارت در دیگران است و عشق بی ایمان اسارت در خود

" شریعتی "


 

 

لحظه های ناب

 

 

 در قیمتی ترین ثانیه های "خدا"

زیباترین نفس های زمین رو سپری میکنیم

امیدوارم جزء بهترین لحظه های عمرت بشن


التماس دعا

 

 

 

there was god and nothing else

 

 

 

 

گفتم بنویسم: به یاد تو..

یادم آمد که پیشتر از غافلان بوده ام .

گفتم بنویسم با عشق به تو، یادم آمد هنوز عاشق نشده ام.

گفتم پس بگذار کمی باخورشید باشم برای طلوع، یادم آمد که من سالها پیش

غروب کرده ام. گفتم پس بگذار کمی دعا کنم برای آمدنت.

گفتم: اللهم عجل لولیک الفرج.

 

دلم به تو خوش است و بس...

 

انگاه که نا امیدی بر جانت پنجه افکند ورها نمی شوی به من امیدوار باش.
سوره زمر ایه ۵۳

انگاه که دوست داری به ارزویت برسی به درگاهم دعا کن تا اجابت کنم.
سوره فاطر ایه ۵

 

 

بخاطره باران شکرت

   

 

 

ادامه نوشته

به سلامتی

 

سلامتی ادم معلولی که گفت:

خوشحالم از اینکه هر کی منو تو خیابون میبینه فقط یه جمله میگه

 " خدا رو شکر "

 

خدا...

 

آموخته ام که خدا عشق است و عشق تنها خداست

آموخته ام که وقتی نا امید میشوم خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظار میکشد 

دوباره به رحمت او امیدوار شوم

آموخته ام اگر تا کنون به آنچه خواستم نرسیدک خدا برایم بهترش را در نظر گرفته

آموخته ام که زندگی دشوار است ولی من سختترم!

 

ادامه نوشته

هنوز من هستم...

 

 

می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود

همان دل های بزرگی که جای من در آن است،

آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.


دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم.

هنوز خدایت همان خداست!

هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.

و جنسش عوض نمی شود ...

و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...برای همیشه!

چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،

صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام.

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم.

فقط کافیست خوب گوش بسپاری.

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن.....

منبع


 

laughter is inner jogging

you don`t stop laughing because you grow old.

you grow old because you stop laughing.


دلیل این که نمی خندید این نیست که پیر شده اید

بلکه دلیل پیر شدنتان نخندیدن است

مایکل پریچارد


تمام سپاسم از آن کسی است که به من نیازی نداشت اما فراموشم نکرد

اگر تا قبل عید اومدم که هیچ اگر نه پیشاپیش عید همگی مبارک

 انشالله سال خوبی در پیش داشته باشید سالی پر از خیر و برکت و سلامتی و شادی

 با یاد خداوند رحمان و رحیم


باعلی

معامله با خدا

 

یکبار در تاکسی نشسته بودم . نفر جلو هنگام پیاده شدن یک اسکناس پاره ی وصله ای و به قول معروف ک از جنگ برگشته ! به راننده داد و راننده هم بدون آنکه چیزی بگوید یا حتی ناراحتی در چهره اش آشکار شود ، آن را گرفت و بقیه ی پولش را پس داد . تعجّب کردم . آخه راننده ها از دو چیز خیلی ناراحت میشن: یکی پول درشت و دوم پول پاره پوره . وقتی تاکسی راه افتاد ، خود راننده به حرف آمد و گفت : من با خدای خود عهدی کرده ام و معامله ای نموده ام . گفته ام : خدایا من با بندگان تو سر و کار دارم و آنها هم که همیشه پول سالم و نو همراهشان نیست . من هر گونه پولی بدهند ، با خوشرویی قبول میکنم .

 

 تو هم اعمال پاره و پوره و خراب و فرسوده ی مرا قبول کن !  

 

منبع

خداحافظ دنیا...

 

آخرین منزل همه امون

 

 

آخرین تصویر از دنیا

 

 

وقتی میدونیم آخرش کجاست

 

چرا دروغ؟

 

چرا تهمت؟

 

چرا آزار و اذیت؟

 

 چرا حسد و کینه؟

 

چرا انتقام؟

 

چرا دنیا پرستی؟

 

خدایا

 

خدایا...

 

یادم بده...

 

یادم باشد...

 

یادت باشم...

 

هنرت چیست؟

 

 

شاد بودن هنر است ؛ شاد کردن هنری والاتر

لیک هرگز نپسندیم به خویش

که چو یک شکلک بی جان شب و روز ، بی خبر از همه خندان باشیم

بی غمی عیب بزرگیست که دور از ما باد

 

ببخش

 

نعناء را هر چه بچینی جایش سبز میشود ، کم که نمی شود

هیچ زیاد هم می شود .

بخشش هم مثل نعناء چینی است ، نترس جایش جایگزین

می شود ، پر می شود .

واین وعده خداست :

ما انفقتم من شی فهو یُخلفه آنچه بچینی او جایگزینش میکند

 

 

 

 

امام حسین (ع) : ایمان بنده مومن کامل نمیشود مگر اینکه در او چهار خصلت باشد : 

1.اخلاقش نیکو باشد

۲..بخشنده باشد

۳. از گفتن حرفهای زیادی خودداری کند 

۴.زیادی مالش را انفاق کند

 ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 454

قسمتی از وصیت نامه شهید شوشتری:

 

دیروز از هر چه بود گذشتیم امروز از هر بودن گذشتیم !
 
آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا درپناه میز!
 
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود !
 
جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو می دهد !
 
آنجا درب اتاقمان می نوشتیم یا حسین فرماندهی از آن توست الان می نویسیم

بدون هماهنگی وارد نشوید!

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم ؛ بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم .

 


وقتي با خداي خود گل يا پوچ بازي مي كني نترس خواهي برد
 
چون پروردگار مهربان هميشه دو دستش پر است
 

هدیه مسیح(2)

 

دوستانی که بعد از خوندن این دو پست علاقه مند هستن که مستند ادواردو رو ببینن

کلیک کنید

و سایت انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی

منبع این داستان واقعی از کتاب هدیه مسیح به تاءلیف مصطفی غفاری ساروی هست

 البته خودم خلاصه اش کردم آخه خیلی زیاد بود

 

ادامه نوشته

هدیه مسیح (1)

سلام دوستای گلم ؛ این پست جدیدی که گذاشتم مقداری طولانی هست اما

 بخاطرعلاقه زیادی که نسبت به این داستان داشتم نتونستم منصرف بشم که

 شما این متن رو نخونید

به چند دلیل ادامه متن رو در پست بعدی وبلاگ قرار میدم

دلیل اولش درخواست شما عزیزان هست یعنی اگر شما بخواین بقیه اش

رو میذارم آخه همه رو با دستام تایپ میکنم

دلیل بعدیش هم طولانی شدندش هست


ادامه نوشته

خدای بزرگ

 

تو چه باشی و چه نباشی ، من اکنون سخت به تو نیازمندم ای خدای بزرگ !

تنها به این نیازمندم که تو باشی...

 

"دکتر علی شریعتی"

ما هم منتظریم

 

حواسمان باشد کسانی که حسین را کشتند منتظرانش بودند

ما هم منتظریم...

 

نماز باران

 

برای چشمهایم  " نماز باران " بخوان...!

بغض کرده ، ابریست

اما نمیبارد.

 

ای بخشنده مهربانم

 

امروز داشتم همینطوری برا دل خودم و بی هدف تو نت میگشتم

به یه جمله بر خوردم که دلمو لرزوند:

روی پرده خانه کعبه این آیه از قرآن حک شده

نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

و من تا همیشه به همین یک آیه دلخوشم...

بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم

 

تلنگری دگر

 

محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن


بساطش آموزه است نه موزه


تمرن خوب نگریستن است نه فقط خوب گریستن

نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب

 

زیبایی در کربلا

 

درک زیبایی

درکی زیباست

آنچه دیده زینب اندر کربلا فقط زیباییست

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج


گفتم بنویسم: به یاد تو..

یادم آمد که پیشتر از غافلان بوده ام .

گفتم بنویسم با عشق به تو، یادم آمد هنوز عاشق نشده ام.

گفتم پس بگذار کمی باخورشید باشم برای طلوع، یادم آمد که من سالها پیش

غروب کرده ام. گفتم پس بگذار کمی دعا کنم برای آمدنت.

 گفتم: اللهم عجل لولیک الفرج.

بازنشستگی شیطان

امروز ظهر شیطان را دیدم. نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت.
 
 گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف
 
روز خود را بی تو گذرانده اند...

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای
 
یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من
 
شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم ، روزانه به صدها دسیسه
 
آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟...

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد،
 
زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن،
 
 نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا
 
رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که:
 
همانا تو پدر شیاطینی...

سال های حرام

 

 

در قبایل عرب همواره جنگ بوده، اما مکه «زمین حرام» بود و سه ماه

 رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم«زمان حرام»یعنی که در آن جنگ

 حرام است. دو قبیله که با هم می جنگیدند، تا وارد ماه حرام می شدند،

جنگ را موقتا تعطیل می کردند، اما برای آن که اعلام کنند که: در حال

 جنگند و این آرامش از سازش نیست، ماه حرام رسیده است و چون بگذرد،

 جنگ ادامه خواهد یافت، سنت بود که بر قبه خیمه فرمانده قبیله، پرچم

سرخی بر می افراشتند تا دوستان،دشمنان و مردم همه بدانند که جنگ

پایان نیافته است. آنها که به کربلا می روند، می بینند که جنگ با پیروزی

 یزید پایان گرفته و بر صحنه جنگ، آرامش مرگ سایه افکنده است.

 اما می بینید که بر قبه آرامگاه حسین، پرچم سرخی در اهتزاز است.

بگذار این «سالهای حرام» بگذرد!

( دکتر علی شریعتی )

 

 

 

عجب تمثیلی است ؛ این که علی مولود کعبه است ....

 یعنی اینکه باطن قبله را در امام پیدا کن

عید غدیر مبارک

الهی

  تا کنون به نادانی از تو میترسیدم

و اینک به دانایی از خودم میترسم

از دردم خرسندم که درمانش تویی