هدیه مسیح(2)

قبل این محرومیت ها هم به ایران آمده بود ؛ در هفتم فروردین ۱۳۶۰ توانسته بود خود
را بـــه صفوف اول نماز جمــــعه برساند که روز قبل در خانـــه ی کوچک رهبر انقلاب در
جماران به دیدار امام خمینی رفته بود و امام در حضور آیت الله خامنه ای،حاج سید
احمد آقا ،آقای هاشمی رفسنجانی و فخرالدین حجازی بر پیشانی او بوسه زد
مجذوب و مسحور ساده زیستی و عظمت معنوی امام شده بود و امام را به عنوان مرجع
و مقتدای خود پذیرفته بود، تاثیر این علاقه آن چنان بود که بعدهاایگورمن روزنامه
نگار مشهور در روزنامه لاستامپا نوشت : "گمان میکنم خمینی او را سحر کرده بود! "
علاوه بر تنهایی و انزوا آشکارا احساس عدم امنیت میکرد؛ در ملاقات های محدودی که
بابعضی از دوستان صمیمیش داشت گفته بود: صهیونیست ها من را خواهند کشت واجازه
نمی دهند که این ثروت به یک مسلمان برسد ، همواره منتظر فرصتی بود تا ثروتی را
که طبق قانون وارث و صاحب آن بود در راه ترویج اسلام خرج کند و میگفت : شاید
اسلام آوردن من عنایت خاصی بوده از طرف خداوند تا اسلام به دست من در اروپا
گسترش یابد
پس از دسیسه هایی که در آن چند سال علیه مهدی برنامه ریزی و اجرا شده بود
بهانه ی لازم برای حذف او که وارث اصلی و قانونی شمرده میشد فراهم شد و هیات
مدیره پسر عمویش "جیووانی اومبرتو" را به عنوان جانشین رئیس فیات برگزیدند و بعد
چند سال بر اثر سرطانی ناشناخته جیووانی اومبرتو در گذشت که شورای فیات با
تشکیل جلسه جان لاپو الکان خواهر زاده یهودی مهدی را به جانشینی برگزید
این تصمیم مهدی را سخت برآشفته کرد و آشکارا مخالفت و اعتراض خود را اعلام نمود
پنجشنبه ۱۵نوامبر سال ۲۰۰۰ برای انجام کارهای روزمره بیرون رفت ابتدا به آشپزخانه
سفارش غذا داد پیش از خروج از خانه با دائی اش تماس گرفت و با او صحبت کرد و
بدون اینکه یادداشتی بگذارد و یا حالتی غیر معمول داشته باشد خانه را ترک کرد
پل بزرگ رومانو در بزرگراه توریتو ــــ ساوونا در شمال ایتالیا بود ، هر لحظه چندین
وسیله نقلیه از آن عبور میکردند؛ مسئول شبکه ارتباطی در حال گشت زنی روزانه در
بزرگراه بود که نسبت به فیات کرومای آبی رنگ پارک شده در حاشیه بزرگراه مشکوک
شد،خودرو فاقد سرنشین بود اطراف خودرو را با دقت ملاحظه کرد اما چیزی دستگیرش نشد
خود را به کنار نرده های حاشیه پل رساند و ... از آن بالا پیکر بی جان مردی تنومند را
تشخیص داد که با صورت بر زمین افتاده بود.

ساعتی بعد نیروهای پلیس ، گروه های پزشکی و... خود را به محل حادثه رساندند و
اطراف جسد مرد را احاطه کردند . به زودی مشخص شد که جسد متعلق به ادواردو آنیلی
، فرزند چهل و شش ساله سناتور جیووانی آنیلی میلیاردر مشهور ایتالیاست.
خبر خودکشی ادواردو آنیلی از همان اولین ساعات تبدیل به مهمترین خبر و موضوع
داغ برنامه های خبری و تحلیلی شد!
صبح روز بعد با رسیدن پرنسس مارلا مادر ادواردو از نیویورک، پیکر ادواردو بدون
حضور خبرنگاران در مقبره خانوادگی آنیلی ها دفن شد.
رسانه ها مثل همیشه با توصیف شخصیت ادواردو با انواع دروغ ها، او را فردی گوشه
گیر، معتاد و بیمار جلوه ددند تا هیچ کس درباره ی خودکشی چنین شخصیتی به خود
شک و تردید راه ندهد . در میانه ی آن غوغا تنها یک خبر در پایگاه اینترنتی "انجمن
اسلامی فارغ التحصیلان ایتالیا" منشتر شد مبنی بر اینکه ادواردو مسلمانی شیعه بوده
و توسط صهیونیست ها به شهادت رسیده
تحقیقات دکتر مارکو باوا که به سرنوشت او حساس و علاقه مند به کشف حقیقت بود فریضه خودکشی ادواردو را به شدت ریز سوال برد
" ۱ـ ادواردو همیشه ازکفش هایی استفاده میکرد که به راحتی از پایش در می آمدند و با آنها بازی میکرد.چگونه ممکن است که با سقوط از ارتفاع ۸۰ متری آنها از پایش جدا نشده باشند؟
۲ـ در هر دقیقه حداقل ۴یا ۵ خودرو از آن قسمت بزرگراه رد میشوند چگونه هیچ کس چنین صحنه ای را ندیده؟ در حالی که بالا رفتن از آنها مدتی طول میکشد
۳ـ او برای اینکه بتواند خود را به بالای نرده ها برساند باید بر روی سقف خودرو رفته باشد؛ اما هیچ اثری از فرورفتگی روی سقف خودرو دیده نمی شود ،درحالیکه او در آن موقع ۱۲۰ کیلوگرم وزن داشته است
۴ـ او همیشه برای رفت و آمد راننده در اختیار داشت و به رسم خانواده های اشرفی دست کم وظیفه پارک کردن خودرو بر عهده خدمتکاران است ؛او در پارک کردن خودرو هیچ مهارتی نداشت در صورتیکه خودروی او به طور ماهرانه ای در محدوده توقف اضطراری پارک شده بود
۵ ـ این شواهد نشان میدهند که به احتمال زیاد او در جای دیگری کشته شده و بعد جسد وی در صندوق عقب کروما قرار داده شده و از طریق جاده فرعی به زیر پل منتقل شده است ضمن اینکه زیر پل و حاشیه رودخانه گلی بوده و بدنه ی خودروی او نیز گلی شده بود
پلیس هیچگاه در این مورد حتی تحقیقات عادی را هم پیگیری نکرد در صورتی که در
اروپا حتی ۱ حیوان برای خود جایگاه و حقوقی دارد و در صورت اتفاقی با گرفتن یک
وکیل برای حیوان به حقوق او رسیدگی میشود
حقیقت آن است که درگذشت مشکوک ادواردو و پسر عمویش در سال های قبل سهم
الارث خواهرزاده های یهودی و صهیونیست او را افزایش داده و در توطئه ای خاموش با
ظاهری قانونی ثروت بزرگ آنیلی ها که به طور سنتی کاتولیک بودند به یهودیان
صهیونیست منتقل شده
انجمن اسلامی فارغ التحصیلان ایتالیا اولین اخبار را در مورد مسلمان و شیعه بودن
ادواردو و احتمال شهادتش به دست صهیونیست ها منتشر کرد . پس از مدتی یک گروه
مستند ساز تلویزیونی برای ساخت فیلمی در این باره تلاش های خود را آغاز کرد
از همان آغاز کار سفارت و نمایندگان ایران در ایتالیا و واتیکان مخالفت خود را با
ساخت فیلم در این باره اظهار و ارتباط خود را با گروه قطع کردند
سرانجام گروه با کمک انجمن اسلامی در ایتالیا مستقر شد و تحقیقات خود را تا آنجا که
ممکن بود دنبال کرد ؛ آنجا برای هر کار باید موافقت سفیر را کسب کرد با این وصف
نمی شد هیچ امیدی به حمایت مقامات رسمی داشت بنابراین کار گروه تحقیقات مخفیانه
و محرمانه تلقی شد
فقط یک نفر از اعضای گروه توانست با حضور در مقبره ی خانوادگی آنیلی ها مخفیانه
تصویر برداری کند فیلم های آرشیوی تلویزیون ایتالیا با هزار ترفند از آن مجموعه
بیرون کشیده شد
شاید هفده ، هجده روز بعد از ورود گروه به ایتالیا بود که پلیس به بهانه ی اینکه
ویزایشان مشکل دارد دستگیرشان کرد ؛ میدانستند که ویزایشان از نوع شینگن مولتی
است و هیچ مشکلی ندارد اما میشد حدس زد که قضیه با اتفاقات شب گذشته ارتباط
دارد. آن شب منشی پدر ادواردو با یکی از رابط های گروه تماس گرفت و گفت ما
نمیخواهیم این فیلم ساخته شود. آن فرد هم در جواب گفته بود : من کاره ای نیستم و
نمیتوانم جلوی گروه را بگیرم!
پلیس به دنبال فیلم ها میگشت اما چون نزد آدم متعهدی به امانت گذاشته شده بود
دستش به آنها نرسید. به هر حال بعد از سه روز بازداشت اعضای گروه آزاد شدند و به
آنها گفته شد که ۴۸ ساعت فرصت دارند تا خاک ایتالیا را ترک کنند و تا ۵ سال حق
ورود به اروپا را ندارند . برای اخراج آنها اشکال ویزا را با استناد به قانونی که بعدها
معلوم شد اصلا وجود ندارد! بهانه کرده بودند
چند ماه پس از بازگشت گروه فیلم های معدودی که تهیه شده و به امانت نزد یکی از
معتمدین در ایتالیا بود به ایران رسید و کارگردان فیلم با همان دستمایه ی کم ، کار
مونتاژ خود را شروع کرد.
کاش همه آنهایی که منکر شخصیت معنوی و روحانی مهدی بودند یک بار پای صحبت
نگهبان مقبره ی خانوادگی آنیلی ها نشسته بودند:
"...مدت ها بود که شب ها زنگ دزدگیر ویلای محل سکونت دکتر (ادوادور) به صدا در
می آمد.چند شب کشیک دادیم تا ببینیم ماجرا چیست و چه اتفاقی می افتد؟! بالاخره یک
شب فهمیدم که نگهبانان کل محوطه ی ساختمان ، شب ها به اتاق دکتر می روند.
صبح یقه شان را گرفتم که شما شب ها برای چه به اینجا می روید؟!
گفتند : می رویم در اتاق ایشان میخوابیم تا زندگی مان برکت پیدا کند! "
