زیباترین قسم سهراب

نه تو می مانی و نه اندوه, و نه هیچکس از مردم این آبادی,

به حباب نگران لب یک رود قسم, و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت

غصه هم میگذرد,

آنچنان که فقط خاطره ای خواهد ماند, لحظه ها عریانند.

به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز.

سهراب

 

یک روز سرد زمستانی

وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاكت نامه ای را دید كه نه تمبری داشت و نه مهر

 اداره ی پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی پاكت نوشته شده بود. او با تعجب پاكت

 را باز كرد و نامه ی داخل آن را خواند:

 امیلی عزیز، عصر امروز به خانه ی تو می آیم تا تو را ملاقات كنم. "با عشق، خدا"

ادامه نوشته


اگر میخواهید احساس ثروتمندی کنید ؛ تمام چیزهایی را بشمارید که دارید و پول قادر

 به خریدنشان نیست


این جمله رو تو یکی از ایمیل هام خوندم ؛ حیفم اومد تو وبلاگم ثبتش نکنم

وقتی خوندمش تو ذهنم داشتم شمارش میکردم و ثروتم رو تخمین میزدم دیدم

 خیلی ثروتمندم

خدایا شکرت

شاعرکِ ترانه سرایِ من

مبادا روزی

قلمت به چرب زبانی ِ خودکامگان تراشیده گردد!

قداست قلمت را از یاد مبر!

 

 

دل من گم شد، اگر پیدا شد بسپارید امانات رضا

و اگر از تپش افتاد دلم ببریدش به ملاقات رضا


از رضا خواسته ام تا شاید بگذارد که غلامش بشوم


همه گفتند محال است ولی دلخوشم من، به محالات رضا


آقا قرار بود عید بیام پابوست اما هنوز لیاقتش رو پیدا نکردم

 

 

 چرا نگران فردا باشم؟ آنکس که همه عمر از من مراقبت کرده است، آیا فردا

 مراقب من نخواهد بود؟ «او» یگانه ی تغییر ناپذیر است. «او» دیروز همانند

 امروز و صدها قرن آینده خواهد بود. خداوند اینجاست تا مرا راهنمایی کند...

معلم برای سفید بودن برگ نقاشی تنبیهم کرد و همه به من خندیدند...........

 اما من خدایی را کشیده بودم که همه میگفتند دیدنی نیست!

مناجات

     

خداوندا
مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن
تا آنجا که نفرت است ..... عشق را ارزانی کنم
آنجا که تقصیر وگناه است ..... ببخشایم
آنجا که تفرقه وجدایی است ..... پیوند بزنم
آنجا که خطاست ..... راستی را هدیه کنم
آنجا که شک است ..... ایمان بدهم
آنجا که نومید است ..... امید شوم
آنجا که ظلمت است ..... چراغی برافروزم
آنجا که غم است ..... شادی به پا کنم

                   

         
خداوندا
باشد که بیشتر تسلی دهم ، تا تسلی یابم
در پی فهمیدن باشم ، تا فهمیده شدن
در پی دوست داشتن باشم ، تا دوست داشته شدن
زیرا با عطا کردن است که می گیریم
با فراموشی خویشتن است که خویشتن را می یابیم
با بخشیدن است که بخشوده می شویم
وبا مردن است که زنده می شویم

 

دل من گم شد، اگر پیدا شد
بسپارید امانات رضا

و اگر از تپش افتاد دلم
ببریدش به ملاقات رضا


از رضا خواسته ام تا شاید
بگذارد که غلامش بشوم


همه گفتند محال است ولی
دلخوشم من، به محالات رضا

نگاهم رو به سمت تو شبم آیینه ی ماهه

دارم نزدیک تر میشم یه کم تا اسمون راهه

به دستای نیاز من نگاهی کن از اون بالا

بازم چشمامو میبندم که خوبی هاتو بشمارم

نمیتونم ؛ فقط میگم : خدایا دوستت دارم

تو دیدی من خطا کردم دلم گم شد دعا کردم

کمک کن تا نفس مونده به آغوش تو برگردم

تو حتی از خودم بهتر غریبی هامو میشناسی

نمیخوام چتر دنیا رو که تو بارون احساسی

خدایا دوستت دارم واسه هر چی که بخشیدی

همیشه این تو هستی که ازم حالم رو پرسیدی

 

سلام دوستای عزیز  خوبین ؟ خوشین ؟

     عیدتون مبارک باشه  

صد سال به این سال ها

انگاری همین دیروز بود وقت دعای سحر پست تبریک ماه رمضون رو گذاشته بودم

هی خدایا شکرت ؛ چه زودی میگذره ها والله

امیدوارم همه اتون دست پر از این مهمونی خدا اومده باشین

شب قدر برا همه دعا کردم چه اقوام و خانواده چه دوستام چه دوستای وبلاگم

امروز هم روز عزیزیه برا همه اتون دعا میکنم

شما هم بدجنسی نکنید و دعا کنید دیگه

هر چی بحرفم تمومی نداره

وقتم هم کمه

هههه به قوله فرانک همش شکلک شد

دیگه باست برم

ایشالله همیشه سلامت و خوشحال باشید

در پناه حق  

امشب شبیه که خدای من بی بهونه میبخشه

فقط بگو اومدم دلتنگیامو بگم

تا بشنوی چقدر دل اونم برات تنگ شده

امشب نفسم بی بهونه منو میبخشه

 

                               

 

درمانده ام خدا

مونده ام بین دو راهی

کمکم کن . میدونم همیشه به فکرم هستی و کمک میکنی اما این بار ...

خودت حرف دلمو بخون . نمیتونم به زبون بیارم

فقط تو وجودم

فقط تو روحم

فقط تو


انگاه که تنها شدی و در جستجوی یک تکیه گاهه مطمئن هستی بر من تکیه کن.
سوره نمل ایه ۷۹

انگاه که نا امیدی بر جانت پنجه افکند ورها نمی شوی به من امیدوار باش.
سوره زمر ایه ۵۳

انگاه که دوست داری به ارزویت برسی به درگاهم دعا کن تا اجابت کنم.
سوره فاطر ایه ۵



انگاه که روحت تشنه ی رازونیاز است اهسته من را بخوان.
سوره اعراف ایه ۵۵

انگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد به یاد من باش که من همواره
به یاد تو هستم.

سوره بقره۱۵۲

 

از شراره بابت این نظر گلی که برام فرستاد تشکر میکنم

خیلی آرومم کرد

تیشکر دتری

مناجات

الهی

ای نزدیک تر به ما از ما

و مهربان تر به ما از ما

گرفتار آن دردم که تو دوای آنی . تو آنی که خود گفتی و چنان که خود گفتی آنی

الهی

عاجزم و سرگردانم نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم

چون توانستم ندانستم و چون دانستم نتوانستم

من کی ام که تو را خواهم چون از قیمت خویش آگاهم

الهی

به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی 

        دریاب مرا که می توانی

الهی

بنده را از سه آفت نگاه دار . از وسوسه های شیطانی و از هوای نفسانی و از غرور نادانی

                                                                 خواجه عبدلله انصاری

 


پینوشت: دوستای گلم برام دعا کنید

تصمیم گرفتم یه سال دیگه پشت کنکور بمونم و بخونم . چه پشت کنکوریه که ولمون نمیکنه

خدایا همه چیو سپردم دست خودت

فقط تو نفسم

کمکم کن


پینوشت : چی بگم ؟   فقط میتونم بگم خدایا شکر

       کنکور و گند دادم اما شکرت

سخنی از دکتر شریعتی

داشتم کتاب شریفش رو میخوندم حیفم اومد این تیکه رو ننویسم

 

" هنر برای هنر  " . " علم برای علم " . و " مذهب برای مذهب " و همچنان هنر که برای هنر . تجلیل از هنرمی ماند و علم برای علم تجلیل از علم می ماند . مذهب برای مذهب نیز اصالت دادن به مذهب می شود و به خدمت کمال انسانی در آمدنش وسیله کردن مذهب و تحقیر مذهب است !!

اما در چنین تجلیلی عامیانه یا عوام فریبانه و در زیر این جلال دروغین حقیقت و حیات مذهب منجمد و تعطیل می شود همچنانکه حقیقت و حیات هنر و علم

این است که امروز می بینیم مذهب شعائر مذهبی مراسم دینی . عبادات . سنتها و حتی مخارج و ابراز احساسات مذهبی ـ در اسلام . مسیحیت ... ـ بیشتر از گذشته است مسجد پیامبر را مقایسه کنید با مساجدی که هر یک شاهکاری از هنر و ذوق و نبوغ و طلا و سرمایه است . این تجلیل از مسجد است اما در حقیقت خالی کردن مسجد است از محتوی.

 

مذهب بخاطر مذهب . نماز بخاطر نماز . روزه بخاطر روزه . حب علی بخاطر حب علی . قرآن بخاطر قرآن ... یعنی علی و قرآن و روزه و نماز و تشیع و اسلام را تجلیل کردن . اما از مصرف انداختن

یعنی آنچه را که وسیله نجات است در تاقچه و قاب طلائی گذاشتن و هی در برابرش خم و راست شدن و تعظیم و تجلیل و سجده کردن . بی آنکه هیچ دردی دوا شود

این است مذهب برای مذهب !

 

مذهب یعنی راه

 

"برگرفته از کتاب مسئولیت شیعه بودن "

خداوندا من از آنچه هستم شرمسارم...

از زنده یاد حسین پناهی..

درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از
اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود


درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند

در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد
و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه ان دوره گرد خود خدا بود

درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به
خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در
کمک به مردم جستجوکنم

آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست

دلنوشته

 

نردبان دلم شكسته است، ميشود براى من كمى دعاكنى؟؟ يا،اگر خدا،اجازه ميدهد،كمى بجاى من خدا خدا كنى؟ راستش دلم مثل يك نماز بين راه، خسته وشكسته است، ميشودبراى بيقرارى دلم سفارشى به خدا کني؟

 

احساسم را نمي فروشم؛ حتي به بالاترين بها! ولي... آنگونه كه بخواهم خرج ميكنم، براي آنهايي كه لايق هستند

قرآن

 

قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است

و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات !

آن هم حج و نماز !

کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...

این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند ؛ لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد ؛ جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را _ که خواندنی نام دارد _ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت

از وقتی که دیگر درمان درد های فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند ؛ وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند ؛ بالای سر در خواب گذاشتند

و بالاخره ؛ اینکه میبینی اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگان و ندایش از قبرستان های ما به گوش میرسد

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است ؟ "

چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه علمی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته

یکی ذوق می کند که ترا فرش کرده

یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته

یکی به خود می بالد که ترا در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و ...

آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

قرآن من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ؛ آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند...

اگر چند آیه از تو را با یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنندد " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...

قرآن من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه , خواندن تو از آخر به اول , یک معرفت است یا یک رکورد گیزی؟

ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند , حفظ کنی , تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو.

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند , گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است

آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم

دکتر علی شریعتی

یا اباصالح

خدایا

خدایا

مارو ببخش که در کار خیر

یا “جار” زدیم…

یا “جا” زدیم…

نامه به نفسم

الو

اینجا زمین است . من از بابل تماس میگیرم

لطفا گوشی را بدهید به خدا ....

سلام نفسم همیشه برات نامه مینویسم اما نمیدونم چرا این بار سخته

همیشه با اشک احساس نزدیکی میکنم بهت

مثل همیشه چشام بارونیه

هر وقت دلم تنگ میشه برات دستمو میذارم رو قلبم

معجزه میکنه . هر تپش یه حرفه با تو

منو عاشق خودت میکنی

میشه فردا دستمو بگیری؟ احساس کنم مثل همیشه به فکرمی با اینکه من کوتاهی کردم

میشه امشب هم مثل چند وقت پیش همون خوابو ببینم ؟

اون صدایی که توی خواب باهام حرف میزد خیلی آرامش بخش بود . خیلی

خدایی جونم خیلی دوستت دارم خیلی

شکرت

امروز امروز است

امروز صبح اگر از خواب بیدار شدی و دیدی ستاره ها در آسمان نمی تابند

ناراحت نشو

حتما دارن با تو قایم باشک بازی میکنن

پس با آنها بازی کن

 

امروز هرچقدر بخندی و هرچقدر عاشق باشی از محبت دنیا کم نمیشه
پس بخند و عاشق باش
 

 

امروز هرچقدر دلها را شاد کنی کسی به تو خورده نمیگیرد
پس شادی بخش باش

 

امروز هرچقدر نفس بکشی جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمی شه
پس از اعماق وجودت نفس بکش

 

امروز هرچقدر آرزو کنی چشمه آرزوهات خشک نمی شه
پس آرزو کن

 

امروز هرچقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمی شه
پس صدایش کن

 

او منتظر توست
او منتظر آرزوهایت
خنده هایت
گریه هایت
ستاره شمردن هایت و عاشق بودن هایت است

 

امروزت را دریاب
امروز جاودانه است
و
امروز زیباترین روز دنیاست!
چون امروز روزی است که آینده ات را آنطور خواهی ساخت که تا امروز فقط تصورش میکردی...

 

 

انسان

انسان ها صفر هایی هستند که هر چقدر هم پیش هم جمع بشن بازم صفرن ولی وقتی یه یک بیاد اولشون میشن تمام هستی و ارزشمند میشن
این یکی همون خدا است
.

دکتر شریعتی

شعری از جنس باران

من خدایی دارم، که در این نزدیکی است

نه در ان بالاها

مهربان، خوب، قشنگ

چهره اش نورانیست

گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من،

 ساده تراز سخن ساده من

او مرا می فهمد

او مرا می خواند، او مرا می خواهد

 

سراینده : ناشناس

   منبع : وبلاگ شعری از جنس باران

همیشه دوست داشته باش

از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود نیز غمگین اند

با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند

پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند

شریعتی

 

 

داستان جالب و خنده دار هزینه عشق واقعی

پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد .

مادر که در حال آشپزی بود ،دستهایش را با حوله تمیز کرد

و نوشته را با صدای بلند خواند.

او نوشته بود :



صورتحساب !!!

کوتاه کردن چمن باغچه ۵٫۰۰۰ تومان

مراقبت از برادر کوچکم ۲٫۰۰۰ تومان

نمره ریاضی خوبی که گرفتم ۳٫۰۰۰ تومان

بیرون بردن زباله ۱۰۰۰ تومان

جمع بدهی شما به من :۱۲٫۰۰۰ تومان !

مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد،

چند لحظه خاطراتش را مرور کرد،

و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:

بابت ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ

بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ

بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ

و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که :

هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است

وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند.

چشمانش پر از اشک شد

ودر حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد. گفت:

مامان … دوستت دارم

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:

قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!!

نتیجه گیری منطقی: جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!!

مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره :

 

جمع بدهی میشه ۱۱٫۰۰۰ تومان نه ۱۲٫۰۰۰ تومان !!!

 

محمد جواد

زیباترین قسم سهراب


نه تو می مانی ونه اندوه, و نه هیچکس از مردم این آبادی, به حباب نگران لب یک رود قسم, وبه کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت, غصه هم میگذرد, آنچنان که فقط خاطره ای خواهد ماند, لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز.

سهراب

 

 

نرگس آتش پرست

 
نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت


                           با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت

زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر

                             داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت

زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر

                              مرگ را همچون شراب ناب کم کم می فروخت

در تمام سالهای رفته برما روزگار

                                   مهربانی می خرید از ما و ماتم می فروخت

من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها

                               گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت

شریعتی

فاطمه

خواستم بگویم :

فاطمه دختر خدیجه بزرگ است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که : فاطمه دختر محمد (ص) است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که : فاطمه همسر علی است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که : فاطمه مادر حسنین است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که : فاطمه مادر زینب است.

باز دیدم که فاطمه نیست.

نه . اینها همه هست و این همه فاطمه نیست .

فاطمه . فاطمه است

شریعتی

خواستم حرف دلمو بنویسم و از این کلمات فرار کنم اما چطور حرف دلمو بدون کلمات بگم تا متوجه بشین؟ ...

یا زهرا کمکم کن حرمت چادرت رو داشته باشم کمکم کن

و سکوت ...........................................................

قرینه در کار خدا

شهادت بی بی دو عالم ,حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را خدمت امام عصر ( عج ) و شما عزيزان تسليت عرض مي نمايم.
 
 
 
 
... یادم باشد که زنده ام و من اشرف مخلوقات ...

و سلام نام خداست...

خدا عجیب علاقه دارد وقتی یک چیزی را خلق می کند یک عالمه قرینه توی آن به کار ببرد.

همین صورت خودمان.

توی آینه دقت کرده اید؟

یک ابرو این طرف، یکی آن طرف

یک چشم این طرف، یکی آن طرف

یک گوش این طرف، یکی آن طرف

دهان و بینی هم وسط.

.

توی دنیا چند تا برگ وجود داشته باشد خوب است؟

اصلا نمی شود شمرد.

حالا خدا این برگ ها را برداشته یکی یکی وسط همه ی شان یک خط کشیده؛ بعد دوباره این طرف و آن طرف همین خطی که کشیده یک عالمه خط دیگر کشیده که با هم قرینه اند و...

.

از تقارن ها که بگذریم؛ تناسب ها هم برای خودشان عالمی دارند.

شاید بعدا از تناسب ها هم چیزی نوشتم.

اگر از دیدن کسی یا منظره ای یا چیزی لذت می بریم به خاطر همین تقارن ها و تناسب هاست.

.

حالا فکر کن خدا بخواهد عزیزترین و زیباترین مخلوقات خودش را نقاشی کند.

خوش به حال آنهایی که دیده اند. ما فقط اسم هایشان را دیده ایم. خدا حتی با اسم های آنها هم قدرت نمایی کرده.

محمد علی فاطمه حسن حسین

یک اسم را گذاشته وسط و این طرف و آن طرفش دوتا اسم گذاشته

دوتای سمت راست را که می شناسی؟ با هم برادرند

دوتای سمت چپ را هم که می شناسی؟ با هم برادرند

اسمی که وسط است، پنج حرفی است

از برادرهای سمت راست یکی چهار حرفی است و یکی سه حرفی

از برادرهای سمت چپ هم یکی چهار حرفی است و یکی سه حرفی

حالا یک اسم پنج حرفی داریم که یک اسم سه حرفی این طرفش هست (علی) و یک اسم سه حرفی آن طرفش (حسن).

دوباره این طرف ترش یک اسم چهار حرفی است (محمد) و آن طرف ترش هم یک اسم چهار حرفی (حسین)

سمت راست اسم مادرمان مجموعا هفت حرف هست و سمت چپش هم هفت حرف.

این هفت حرف با آن هفت حرف می شوند چهارده حرف.

انگار خودش توی این چهارده حرف، هم هست و هم نیست.

حالا آن چهارده حرف با پنج حرفی که باقی مانده با هم می شوند نوزده حرف.

.

نوزده هم که می دانید برای خودش اسراری دارد.

من که سر در نمی آورم ولی در مورد این عدد بزرگانی مثل علامه ی حسن زاده صدها صفحه و حتی بیشتر قلم زده اند.

همین بس که نوزده، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است...

ب س م ا ل ل ه ا ل ر ح م ن ا ل ر ح ی م

م ح م د ع ل ی ف ا ط م ه ح س ن ح س ی ن

وقتی خدا بخواهد با زیباترین تقارن عالم جانسوزترین روضه ی عالم را به تصویر بکشد این طوری می شود:

محمد علی فاطمه حسن حسین

یک خانم...

دوتا مرد این طرف

دوتا مرد آن طرف...

متن سنگ گور تنی چند از بزرگان ایران زمین

متن سنگ قبر پروین اعتصامی
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است


متن سنگ قبر فروغ فرخزاد
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
واز نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من م
ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه
که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم


متن سنگ قبر کوروش بزرگ
ای انسان هر که باشی واز هر جا که بیایی
میدانم خواهی آمد
من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم
بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر


متن سنگ قبر فریدون مشیری
سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین
گر مرا می جویی
سبزه ها را دریاب با درختان بنشین


متن سنگ قبر بابک بیات
سکوت سرشار از ناگفته هاست


متن سنگ قبر خسرو شکیبایی
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شدوآتش به همه عالم زد


متن سنگ قبر حافظ
بر سر تربت ما چون گذری همتی خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود


متن سنگ قبر شاپور
قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست......


متن سنگ قبر سهراب سپهری
به سراغ من اگر می آیید
نرم وآهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من


متن سنگ قبر منوچهر نوذری
زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی

قول بده نخندی

بیائیم نخندیم . . .

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب

نخند

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.

نخند

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.

نخند

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.

نخند

به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس ،

به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،


به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی،

نخند

نخند ، دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند

آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بارمی برند،

بی خوابی می کشند،


کهنه می پوشند،

جارمی زنند

سرما و گرما می کشند،

وگاهی خجالت هم می کشند،.......خیلی ساده

آخرین تصویر از دنیا

خدایا ( نوشته ای از دکتر علی شریعتی )

خدایا !

به من توفیق تلاش در شکست

صبر در نومیدی

رفتن بی همراه

کار بی پاداش

فداکاری در سکوت

دین بی دنیا

عظمت بی نام

خدمت بی نان

ایمان بی ریا

خوبی بی نمود

عشق بی هوس

تنهایی در انبوه جمعیت

و دوست داشتن بدون آنکه دوست بداند

روزی کن !

آمین یا رب العالمین