دل نوشته

دیروز با یه دسته گل اومده بود به دیدنم با یه نگاه مهربون همون نگاهی که سالها آرزوشو داشتم و ازم دریغ میکرد گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ولی من فقط نگاهش میکردم
وقتی رفت سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود ...!

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:51 توسط مریم
|